ثنا جوجوثنا جوجو، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
علی کوچولوعلی کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

جوجوی من و مجتبی

خدایا چشمتو از زندگیم برندار..............

بدون عنوان

خدايا شکرت که ديگه دخترم با عنايت تو ميتونه درست و حسابي راه بره  و به خاطر این سلامتی خدای عزیز و مهربون ازت ممنونم جوجه ي ناز مامان از 11 ماهگي شروع کردي به راه رفتن ولي دقيقا از روز تولدت ديگه چهار دست و پا نميکني و ديگه رسماً راه ميري قربونت برم که اينقد علاقه داري به راه رفتن ديروز يه دقيقه ننشستي و همش در حال راه رفتن و دويدن بودي ثنا جونم امیدوارم همیشه تو خوبیها ثابت قدم و پیش قدم باشی ...
31 تير 1392

شيرينکاري هاي شیرینی زندگیمون

عشقه مامان سلام جونم برات بگه عزيزم : اونقده جيگر شدي که همه دوستت دارن خيلي خيلي کنجکاو شدي و اطرافتو خوب داري و دقت ميکني دس دسي ميکني و با شنيدن صداي آهنگ ميرقصي و سرسري ميکني                                  «الهي دورت بگردم»   موقع بازي با بنيامين کلي داد و جيغ ميزنه و خيلي بازي با بنيامين رو دوس داري بميرم برات که عشقه کنترل ، موبايل، تلفن و ظروف آشپزخونهرو داري جديدا هم شدي جارو برقي فداي انگشتاي نازت برم که هر چي تو خونه&...
31 تير 1392

7 ماهگی ثنا جون

  عزیز مامان ٧ ماهگیت مبارک جیگرتو بخوردم مامان جان که اینقد به خوردن علاقه داری همش دوس داری قاشقو از مامان بگیری و غذاتو با جاش سر میکشی قربوست برم ثنا جان اينروزا خيلي بي تاب شدي مامان انگاري الماس کوچولوت داره خونمايي ميکنه فک ميکنم کم کم دُر زيباي دخملم، دندوناي نازش داره خودي نشون ميده که اينقده اذيت ميشي بميرم دو سه روزه خواب نداري ايشالا به سلامتي الماساي قشنگتم دنيامو درخشون ميکنه     ...
31 تير 1392

تولد عشقه کوچولوی ما

دخترم، عزيزم، فرشته كوچك من تولدت مبارک        تیر ماه بلندترین روزها و کوتاهترین شبها رو داره ثتا جون و بابایي  متولد این ماهند یعنی بیشترین خوبی ها و کمترین بدی ها را دارن! من عاشقه هر دو عشقم هستم دوستتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون دارم                                روز تولد تو ستاره ها دمیدند   پرستوهای عاشق به خونشون رسیدند   روز تولد تو بخت من از راه رسید نیمه ...
31 تير 1392

الماس کوچولو

الماس هاي دخمله من هم بيرون زد مبارکت باشه مامان جان فداي سينه خيز رفتنت بشم عزيزم   یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه دوید تو سوراخ  خرگوشه گفت : آخ وایسا، وایسا، کارت دارم من خرگوش بی آزارم بیا از سوراخت بیرون نمی خوای مهمون یواش موشه اومد بیرون یه نگاهی کرد به مهمون دید که گوشاش درازه دهنش بازه، بازه شاید می خواد بخوردم یا با خودش ببردم پس می رم پیش مامانم آنجا می مونم مادر موشه عاقل بود زنی با هوش و کامل بود یه نگاهی کرد به مهمون گفت ای بچه جون!  این خرگوشه خیلی خوب و مهربونه پس برو پیشش سلام کن بیارش خونه ...
25 تير 1392
1